Quantcast
Channel: پاتوق رمان |دانلود کتاب و رمان »دانلود رمان epub
Viewing all articles
Browse latest Browse all 74

دانلود رمان مانده ام جذبت کنم یا دفعت کنم

$
0
0

عنوان رمان:مانده ام جذبت کنم یا دفعت کنم

نویسنده:asiyeh69

تعداد صفحات پی دی اف:۳۰۸

تعداد صفحات جاوا:۱۰۶۱

منبع:سایت نودهشتیا

 

منتشر شده برای کامپیوتر(pdf)، موبایل(java)، اندروید(apk)، اندروید؛ تبلت؛ آیفون؛ آیپد(epub)

 

خلاصه:دختری که همانند اسمش غوغا کرد…..دل کند از صاحب آسمان و زمین…..پا کوبید و لج کرد……از همه چیز گذشت…. به خیالش اوم هم دل میکند از بنده اش…..فراموش کرد به خیال اینکه فراموش شده…. نمی دانست نزدیکتر از رگ گردن به اوست…..وابسته تر از نفس…..غرید…بارید…. تا آرام گیرد…باریدن چشمانش دل یخ زده ای را آرام کرد….عاشق کرد….و باز هم در اخر….خدا بیدار است…..

 

 

آغاز کتاب:
ـ ۱۰%…..۲۰%……۵۰%……error!
ـ لعنتی!
دومین لب تاپم هم خورد شد.!
مرسی اعصاب…
از روی تخت پریدم پایین .
یه لیوان آب خنک حداقل داغیه آمپرمو کم میکرد…!
ـ آخیش…. واقعا برای خودم متاسفم … بی اعصابیم داره عود میکنه..!
باز صدای موبایلم در اومد… این موزیک مخصوص ترنم بود..!
ملودی پت و مت…!
ـ جونم…
ـ غوغا؟
صداش مثه مته میمونه … خاک تو سر سهراب با این دوس دخترش..!
ـ هو…چته؟ چه خبرته؟ بابا اون ولوم رو بده پایین ، جانباز شدم..
ـ مگه این داداش خل و چل تو میزاره؟ باز گوشیش خاموشه
ـ جون؟ ببینم در همه ی موارد خل و چله دیگه؟ بعدشم مگه من gps سهرابم؟
ـ نه والا… پسر به این باحالی ندیدم ولی با این کاراش دیوونم میکنه…
ـ عزیزم مگه تو قبلا عاقل بودی؟
ـ غوغا
ـ یامان…چته؟ به خدا گوشم داغون شد….
ـ خو اذیت نکن دیگه
ـ مگه مریضم؟ در ضمن نمی دونم سهراب کجاست
“پایان تماس ” رو لمس کردم… کم اعصابم ریزه اینم قشنگ میره روش!…
دو تا نفس عمیق کشیدم تا جیغ جیغ های دوس دختر خله خان داداشم رو هضم کنم..!
به طرف اتاق راه افتادم … وارد اتاق شدم … باز سگ شدم..!
چشمم به لب تاپ درب و داغونم افتاد.. کلا مانیتورش خورد شده بود…
اَه… لعنتی …
این پروژه دم به دقیقه داره برام خرج میتراشه….
گوشی رو از جیبم در آوردم شماره ی رستاک رو گرفتم…
ـ جانم خانومی…
صد بار بهش گفتم اینقدر خز جوابمو نده ولی کو گوش شنوا….
ـ چند بار بگم مثل آدم جواب بده؟
ـ اوه… اوه… توپت پره… نزنی آش و لاشم کنی….؟!
چشمام رو با حرص میبندم و دوتا نفس عمیق دیگه میکشم تا بتونم مثل آدم با دوس پسرم حرف بزنم..
نفس رو پر صدا دادم بیرون….
یه ذره حالمو بهتر کرد…
ـ ببین تا شب یه لب تاپ برام بفرست…
ـ بازم؟ دِ آخه دختر این نرم افزار چی داره که اینقدر داری روش مانور میدی؟
بازم حرفای صدمن یه غازشو داره شروع میکنه….
اوف…..
ـ رستاک…
ـ جانم…
ای جانمو کوفت….
ـ میاری یا نه؟
ـ باشه به شرط اینکه بعدش دوس پسرتو دریابی…!
باز شِر و وراش شروع شد….
گوشی رو قطع کردم…
اصلا حوصله ی دری وری گفتن هاشو نداشتم…
گوشیم زنگ خورد…
حوصله نداشتم زدم رو اسپیکر و روی صندلی روبه روی میز کنسولی نشستم و لاک مشکی رو باز کردم و شروع کردم به زدن لاک روی ناخنام…
ـ الو…
ـ گوش میدم ولی اگه بخوای بی ربط حرف بزنی …
نذاشت حرفمو بزنم ، مثل مترسگ سر جالیز ابراز وجود کرد…
متنفرم از این کار….
ـ باشه بابا…. حالا من یه شکری خوردم به دل نگیر….ببخشید عزیزم… منو ببخش؟
ادای عق زدن رو در آوردم و با جفت دستام روی هوا فرضی زدم توی سرش…
خاک تو سرت مثلا مردی…
یه ذره ابهت خرج کن…!
ـ خیلی خب شب بیا شام خونه. لب تاپم یادت نره…
ـ باشه عزیزم…
ـ فعلا…
گوشیم رو قطع کردم…
مشغول لاک زدن شدم ..
ارامشی که از لاک زدن ناخنام نصیبم میشد رو هیچ کاری توی دنیا نمی تونست جبران کنه…
تمام ذهنم مشغول اون نرم افزار بود….
تقریبا شش ماهه که دارم روش کار میکنم…..
اما هر بار که تموم میشه و امتحانش میکنم به یه مشکل جدید بر میخورم….
اما هر بار مصصم تر از همیشه میرم سراغش …..
الکی که نیس بهم میگن غوغا !
هر چیزی رو بخوام به دست میارم……

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نوشته دانلود رمان مانده ام جذبت کنم یا دفعت کنم اولین بار در پاتوق رمان | دانلود کتاب و رمان پدیدار شد.


Viewing all articles
Browse latest Browse all 74

Trending Articles